اظهار وجود برا بابایی
سلام گل پسرم یه پست طلب شما که باید برات بنویسم(سونوی آنومالی) اما قبل از اون یه چیز مهم ترو میگم آخه داغ داغه. نازنینم چند هفته ای میشه که من تکونای خوشگلتو احساس می کنم مخصوصا شبا بعد از شام. انقده کیف می کنم که زود به بابایی میگم اما بابایی موفق نشده بود از روی شکمم شمارو احساس کنه تا دیشب. بله دیشب بالاخره خودتو به بابایی نشون دادی(ساعت یازده و ربع شب) . من داشتم تی وی نگاه می کردم و بابایی رو مبل نشسته بود و مشغول حساب کردن کاراش بود که یه دفعه شما یه لگد محکم زدی من زود به بابایی گفتم اونم دستشو گذاشت و شما دو بار دیگه اینکارو کردی الهی قربون خودت و حرکتات برم نفسم. قیافه بابایی دیدنی بود خیلی خوشحال و ...